ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
اینازایناز، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

ایناز و ایلیا 90-92

شیطونی نکنید ایناز و ایلیاااااااو

وااااای خداااااای من  چیکار کنم از دستتون .یه وقتایی میخوام داد بکشم ولی ایناز دلت کوچیکه و نازک زود ناراحت میشی و میای منو بوس میکنی و میگی ببخشید اما ایلیا خان داره بزرگ میشی و یه کم هم زور .اره اخه انگورای ابجی رو گرفتی همه رو به اون اصلا ندادی اشکشو راه انداختی.  .    از دست ابجی گرفتی بلاااااا همه رو نباید تو بخوری اخه اخرش رفتی یه پله رو بالا یه وقتایی هم با هم جفت میشین و منو حرص میدین  اخه خاک بازی نکنیین . . .خدای من .الاهی فدای خنده هاتون بشم . . .  باباجون خسته که از سر بیرون اومده باید وایسه شما رو تاب بده .صدای خنده هاتون تا دو طبقه رفت    ...
23 آبان 1393

ما چه بازی هایی با هم میکنیم.?????

ایناز جون بابایی که اگه پیشت باشه قلقلکت میده و بالا و پایین میندازتتو و تاب بازی بززززرگ تابت میدع و بازی های هیجانی میکنه ول من و تو وقتایی که دادتش کوچولو اجازه بده یا خواب باشه و گاها هم خودش هم بازی ما بشه ما با هم نقاشی میکشیم و خونه سازی الان چند تا از عکساشو میزارم . راستیییییی تو عاشق خمیر بازی هستی و ادم برفی میسازی و با صندلیشو تخت خواب و بالش و باهاشون حرف میزنی و جیش میبریشونو . . .    ...
23 آبان 1393

خیلی دیر شد ولی . . . .

خوشگلتی من سلام  چند وقت بود سرم خیلی بند بود و کار داشتم .مناسبتای مختلف از جمله اسباب کشیمون بگاز پارسیان به اصفهان خیلی درگیرم کرد بعد از اونم که تا اچمدیم جایگزین بشیم کمی طول کشی الان خدارو شکر همه چیز خوبه .بجز چند روزیه که هر دو تاتونچمریض شدید .امروز مه بمیرم الاهی به اینازم سرم وصل کردیم .خیلی ناراحتم و اعصابم خورده .بابایی هم که دیروز رفت عسلویه سر کار .امروز گریه میکردی ایناز جون و میگفتی بابا علی بیا کمکم بده اینا منو جیز نزنن .جیگرم اتیش گرفت .حالا کمی حالت بهتره .هر دو تون مریضین .ایشالا خوب میشین . راستی ایناز جون تو میری مهد .از روز 15ابان میبرمت مهد چند روز رفتی و تاسوعا و عاشورا شد و چند روز وقفه افتا .الان ببینم ا...
23 آبان 1393
1